سوگواره «جان پدرکجاستی؟» در حمایت از کودکان مظلوم فلسطین و افغانستان
سوگواره ادبی جان پدر کجاستی ؟ پاسداشت شهدای کودک و نوجوان افغانستانی و فلسطینی به همت دفتر نمایندگی اتحادیه بین المللی نوجوانان و جوانان مخالف اشغالگری در استان مازندران، سازمان دانش آموزی و اتحادیه انجمنهای اسلامی دانش آموزان شهرستان گلوگاه در صبح روز پنجشنبه ۳۰ اردیبهشت ماه در سالن اجتماعات اداره آموزش و پرورش آن شهرستان برگزار شد .
در ابتدای این مراسم دانش آموزان با قرائت دلنوشته ها و اشعار خود در وصف شهدای کودک و نوجوان دشت برچی افغانستان و همچنین کودکان و نوجوانان آغشته به خون سرزمین فلسطین توسط رژیم اشغالگر و کودک کش صهیونیستی ، ضمن اعلام حمایت از مقاومت ملت مظلوم فلسطین تا آزادی قدس شریف ، یاد و نام این شهدا را گرامی داشتند.
در ادامه حجت الاسلام والمسلمین عمار ریاحی بعنوان سخنران این مراسم گفت : دفاع از مظلومان جهان از جمله مسلمانان و شیعیان نه تنها وظیفه ای ایمانی و دینی، بلکه رسالتی انسانی است.
وی اظهار داشت : در جنایت تروریستی افغانستان بیش از 80 نفر از دانش آموزان به شهادت رسیدند که مصیبتی برای تمام دنیا از جمله ما شیعیان است اما دشمن در حال عادی سازی این اتفاقات در اذهان مردم است.
وی افزود: انتفاضه مردم فلسطین مسیر جدیدی را می پیماید و دفاع از مردم بی پناه فلسطین اکنون به مطالبه مردم آزاده دنیا تبدیل شده است.
وی گفت: حق زندگی و تحصیل برای تمام کودکان در سراسر دنیا از مهم ترین و بدیهی ترین حقوق است و متاسفانه امروز بسیاری از کودکان و نوجوانان که بخش اعظم آنان را مسلمانان تشکیل می دهند از این نعمت محروم هستند.
حجت الاسلام ریاحی افزود: امنیت امروز ما و تلاش شما جهت اعتلای آموزشی و پرورشی مرهون تلاش انسان های بزرگی مانند سردار شهید حاج قاسم سلیمانی است که از ورود دشمن به مرزهای ایران اسلامی جلوگیری کردند.
در پایان مراسم ، دانش آموزان با برافروختن شمع و اهدای شاخه گل به یادمان شهدای دانش آموز افغانستانی و فلسطینی، یاد آنان را گرامی داشتند.
سارا حسنی خورشیدیدانش آموز پایه هفتم در متن ادبی کوتاهی در سوگ کودکان فلسطین و افغانستان چنین خواند:
«زبانم قاصر است، اما بگذارید قلب بی نوایم سخن بگوید. سخن از دردی ماندگار، سخن از پرنده های بی بال. سیه پوش کرده اند مادران امیدوار را. مادرانی که حال به خاک می سپارند بند بند وجودشان را. به کدامین گناه پرهایشان چیده شد؟ مگر می شود از غم سوختن جگر یک دیار حرفی زد؟ مگر زبانمان یاری می کند؟ افسوس، تنها و بی کس، آب می شویم در این اندوه و هیچ کس از قلبمان خبر ندارد. در قفس چشم هایمان را باز میکنیم و به اشکهایمان اجازه جاری شدن می دهیم، چشمهای بی طاقتی که برای دیدن دوباره عزیزان بی قراری میکنند.
در گوشه دیگری از دنیا، خانه ها دیگر نوری ندارند. شهر غرق در تاریکی ظلم است و دیوارهای شهر خونی است. همه چشم انتظار آزادی و شادی اند. زمانش رسیده است که دست به دست هم با ظلم و ستم بجنگیم و غم را از بین ببریم. تا کی سکوت؟ تا کی تماشا؟ قلب هایمان دیگر توانایی درک این اتفاقات را ندارد. دیگر جایی برای بدی ها وجود ندارد. فرزندان فلسطین و افغانستان ذره ذره از زندگی پاک می شوند. زندگی مملو از آسیب و درد است. به امید زندگی درخشان،لحظه ها را سپری می کنیم.»
در وقت مرگ روی لبش خنده ای شکفت، با خون خود نوشت:
آخر فتاد مرغ سعادت به دام ما
زد روزگار سکه عزت به نام ما
مادر چنان عقاب به بالین او رسید
فرزند را به سینه پر مهر خود فشرد
دستی میان اشک به موی پسر کشید
بر روی خون گرفته او بوسه ای نهاد
در موج اشک گفت:
رویت سپید باد…شهادت مبارکت.
از ما ببر به شهیدان سلام ما
با کشتگان بگو، با ننگ ظلم، زیستن ما حرام ما
فرزند پاکزاد
لبخند زد به مادر! و در آخرین وداع با دیدگان سرخ شهادت نگاه کرد
گفتا که ای عزیزترین تکیه گاه من، بشنو پیام ما
ما کشندگان راه خداییم غم مدار
پاینده ایم و این بود آخر کلام ما
و این را بدانند
هیچ وقت عاشق به خاطر معشوقش از چیزی نمی هراسد.
برای گرگ صفتان: ما دانش آموزان هم به خاطر عشق به وطن، دین، امام زمان و رهبر از هیچ چیزی هراس نداریم.
(مهدیه نظام محله)
***
در دیدگانم نمی گنجد این همه ظلم
پس آفریدن ما برای ستم کردن بود ؟
پروانه بودند، پرکشیدند
چشمانشان باز بود بسته شد
دلهای رنگیشان غمگین شد
روز سپیدشان سیه شد
امیدشان نا امید شد
از شما می پرسم ، آرزو هایشان چه شد؟
(پریسا محمودی)