عاشقان کشتگان معشوق اند؛ مرثیه ای در رثای سید شهدای مقاومین
احمدرضا روح الله زاد مدیر مرکز مطالعات و راهبردی جمعیت دفاع از ملت فلسطین
🔰یکم: عشق؛ نه یک مفهوم بلکه یک اتفاق شگفت است. خالی شدن از خود و پر شدن از معشوق! شیرین است. چون یک تجربه خاص است. سخت است. چون دل معشوق به دست آوردن کارزاری است سخت.
🔰دوم: وادی عاشقی ، عرصه نیاز است و ناز. عاشق نیاز عرضه می کند و معشوق ناز. هرچه نیاز بیشتر، ناز بیشتر. داد و ستدی به نگاه، بی پایان.
🔰سوم: معشوق با ناز خود عاشق را از خودش تهی می کند و او به هرچیز و هر جا بنگرد – حتی خودش- فقط معشوق را می یابد. پس با او یکی می شود. تو اسمش را بگذار اتحاد عاشق و معشوق. یا همان که منصور حلاج به آهنگ بلند، می گفت: انا الحق.
🔰چهارم: وقتی به این مرحله رسیدی طریق وصال رخ می نماید. اما این طریقی است که به خون باید پیموده شود. علیِ مظهر ایمان علیه السلام، با فرق شکافته و محاسن سرخ، این مسیر پیمود و زهرایش که بضعة الرسول بود، با پهلوی شکافته و حسنِ زهرا علیه السلام، تشت را پر خون جگر ساخت. و اما حسین علی علیه السلام،داستانش دیگر است. از رگ های گردنی که از قفا بریده شد، گودال کربلا را پرخون کرد. آنان،اسوه های حسنه عاشقی بودند و طریق پیمایش مسیر عاشقی را برای پیروانشان؛ تا همیشه تاریخ نشان داده اند.آنان که ذلت را در عشقبازی حرام دانسته و می دانند.
🔰پنجم: تاریخ عاشقی پر است از عاشقانی که به قول شیخ اجل، مصلح الدین، سعدی شیرازی؛ کشتگان معشوق اند. حلاج یکی بود که بر سر دار اسرار عاشقی هویدا کرد. قاسم سلیمانی، حلاج دیگری بود از قبیله عشق که اربا اربا شد. آن هم پس از چند دهه عاشقی کردن و با سوز، در کوه و بیابان وصال معشوق را طلب کردن.
🔰ششم: جمعه عبادت؛ زمان داستان سرایی سید حسن، نصرالله مقاومت است. اویی که خون داد و آتش هجران به وصال معشوق خاموش کرد. اما چه آتش ها که برپا نشد از وصال این عاشقان. این رسم عاشقی است. عاشق به معشوق می رسد به خون، اما هزاران عاشق از این ققنوس ها زاده می شود. این است رسم قبیله عاشقی که از هابیل به یادگار مانده و در حسینِ کربلا به اوج رسید. داستان کربلا و عاشورا یک مکتب شد و دانش آموختگان این مکتب اجازه نمی دهند اتفاق عشق، پایان گیرد تا وقتش که فرمود: فَإِنَّكَ مِنَ ٱلۡمُنظَرِينَ إِلَىٰ يَوۡمِ ٱلۡوَقۡتِ ٱلۡمَعۡلُومِ. شهد شیرین وصال بر تو گوارا یا نصرالله.