فرحه
«فرحه» عنوان فیلمی است از «دارین سلام»، هنرمند و کارگردان اردنی، که از داستانهایی واقعی الهام گرفته شده و روایتگر حملات دارودستههای صهیونیست به روستاهای فلسطینی در سال ۱۹۴۸ است.
این فیلم که به عنوان نماینده کشور اردن برای اسکار نیز معرفی شده، قرار است از سوی شرکت نتفلیکس به نمایش درآید؛ موضوعی که با واکنش تند مقامات صهیونیست مواجه شده است.
داستان فیلم فرحه در روستای الطنطوره در شمال فلسطین اشغالی و برای دختری ۱۴ ساله با همین نام رخ میدهد که یک انباری پنهان کرده است و او در روزهای طولانی که در این انباری به سر میبرد شاهد اتفاقات وحشتناکی است که توسط گروههای صهیونیست و با همراهی افسران انگلیسی نسبت به یک خانواده فلسطینی انجام میشود.
محمدعلی پروازدوانی به همین بهانه نگاهی خود را به این فیلم در یادداشت زیر به تصویر گذاشته است.
فرحه یک فیلم درام تاریخی که نمایانگر بخشی از جنایات رژیم صهیونیستی در سال1948 که به روز نکبت مشهور است توسط کارگردان اردنی به نام دارین سلام ساخته شده است. این فیلم با همکاری و حمایت کشورهای اردن، سوئد و عربستان سعودی ساخته و انتقادات تند سران رژیم جعلی اسرائیل موجب شد تا این فیلم در بین فعالان سیاسی و هنرمندان حوزه غرب آسیا مورد توجه قرار بگیرد؛ به خصوص انتشار آن در شبکه نمایش اینترنتی نتفلیکس و معرفی این فیلم به عنوان نماینده کشور اردن در جشنواره بینالمللی فیلم اسکار و موفقیت آن در چند جشنواره ملی و بینالمللی موجب گردید تا این فیلم ارزش آن را داشته باشد که برای دیدن آن وقت صرف کرد.
فرحه اسم قهرمان فیلم است. فیلم بر اساس روایت یک واقعه تاریخی است که توسط فرحه نقل شده و اتفاقات چند روز پس از پایان اشغالگری انگلیس بعد از جنگ جهانی دوم و شروع اشغالگری و جنایت رژیم صهیونیستی را بهتصویر کشیدهاست.
فرحه ساکن یک روستا در فلسطین است و میخواهد به شهر برای ادامه تحصیل برود و پدر او که کدخدای روستاست مخالف این کار است. در این جا ما فرحه را به عنوان نماد مدرنیته و پدرش را به عنوان نماد سنت و تقابل این دو میبینیم. فرحه دختری جویای علم و شاداب است که و روایت فیلم هم روان و گویای این موضوع است تا روز نکبت فرا میرسد و مردم روستا در زیر آتش سنگین بمب و خمپاره مجبور به ترک آن میشوند ولی فرحه پیش پدر خود در روستا میماند. پدر فرحه مجبور میشود او را در جایی از خانه مخفی کند تا بعد از مدتی کوتاه به دنبال او بیاید و از اینجا به بعد روایت ماجرا روندی کند به خود میگیرد. فرحه در انباری خانه محبوس میشود و کارگردان به صورتی حرفه ای این را روایت میکند تا مخاطب همراه او شود و رنج حبس فرحه در انباری خانه را احساس کند.
فرحه که در انباری خانه به ناچار حبس شده در واقع خود فلسطین است همانطور که وطن او محبوس اشغالگران است و باید با این سختی سرکند اما این کار نمیتواند دوام داشته باشد چون فرحه ممکن است جان خود را ازدست بدهد و باید در فکر چارهای باشد. او یک خنجر موروثی را که پدرش به او داده نزد خود دارد ولی نمیتواند با آن کاری برای نجات خود بکند تا اینکه یک سلاح پیدا میکند و با آن موفق به فرار از انباری خانه میشود. در اینجا خنجر نماد آداب و رسوم سنت است که در جهان امروز نمیشود کاملاً به آن متکی بود و باید با روشی جدید در این جهان به مبارزه برویم که همان سلاح گرم است البته نباید سنت و گذشته خود را فراموش کنیم همانطور که فرحه پس از آزادی از انبار خانه خود آن خنجر که نماد اصالت و سنت است را همراه خود دارد.
فیلم فرحه نه یک فیلم فمینیست گرا و نه یک فیلم منفی است بلکه سراسر در این فیلم امید به چشم میخورد و میبینیم که یک دختر جوان چطور برای آزادی خود تلاش میکند و پس از آزادی به سوی تلاش برای آزادی سرزمین خود میرود و اگرچه فرحه دختری جویای علم بود و اشغال سرزمین او مانع از این کار شد اما او امید یادگیری علم را با پارهکردن تکهای از کتاب خود که همیشه آن را همراه دارد.
جنس زن که نماد زایش و زایایی است و در باورهای مشترک نماد آرامش و زندگی است در انتهای فیلم به سلامت به سوی آزادی و دوباره ساختن وطن خود می رود اگرچه رنجهای زیادی را چشید و جنایات هولناکی به چشم خود دید.