هوشیار باید بود!

پس از انقلاب اسلامی جامعه ایرانی که خود را از یوغ رژیم
وابسته پهلوی بیرون کشیده و عزم خویش برای نیل به استقلال همه جانبه جزم کرده بود؛
خود را در مجموعه ای از مشکلات تحمیلی یافت.مانند:
– بلوکه کردن دارایی های ایران
– انتقال بخش عظیمی از ثروت ملی کشوربه خارج توسط خانواده پهلوی و وابستگان آن رژیم اعم از
یهودی و بهایی و غیره که بر تمامت اقتصاد ایران عصر پهلوی چنگ انداخته بودند
– ترور مغز ها و اندیشمندان انقلاب در حوزه های مختلف توسط
منافقین
– مدیریت طرح های تجزیه طلبانه ای مانند خلق عرب؛ خلق کرد و
غائله ترکمن صحرا و غیره
– تلاش چند باره برای کودتا در کشور که مهمترین آن به
کودتای نوژه مشهور است
– تحمیل جنگی 8 ساله که جدای از خسارات انسانی بیش از هزار
میلیارد دلار خسارت مادی بر کشور تحمیل کرد تا جايیکه پس از جنگ شاهد حجم گسترده
ای از تخریب زیرساخت های اقتصادی شدیم
– مدیریت تحریم ایران که هر روز بر دامنه آن در ابعاد کمی و
کیفی افزوده می شد تا جائیکه اکنون آشکارا از آن با عنوان تحریم های کشنده یاد می
کنند.
– مدیریت آشوب های اجتماعی مانند آنچه در سال های 1378 – 1388 – 1396 و 1397 گذشت با هدف
افزایش هزینه های امنیتی کشور
– سازمان دهی تخریب در حوزه های علمی و اقتصادی کشور مانند
حمله بدافزاری به نیروگاه هسته ای بوشهر و ترور دانشمندان ایرانی
– مدیریت و استمرار ناامنی در مرزهای غربی و شرقی کشور از
طریق عوامل ضد انقلاب
– نفوذ در ساختارهای سیاسی؛ اقتصادی؛ رسانه ای و فرهنگی
کشور با هدف قطبی سازی کشور به عنوان زمینه تولید بحران های مختلف
اما علیرغم همه این مشکلات جامعه با هدایت رهبری و ثبات قدم
ملت؛ مسیر انتخابی خود به سمت استقلال را پیمود تا جائیکه اکنون ایران در حوزه های
مختلف اقتصادی؛ صنعتی؛ علمی؛ نظامی دستآوردهای بزرگی دارد و این در حالی است که در
چهل سال پیش هیچ دستآوردی در هیچ حوزه ای به نام ایران و ایرانی ثبت نشده بود و
همه آنچه که «به سوی تمدن بزرگ» ادعا می شد؛ وابستگی تام و تمام به غرب بود.