تشدید تنش در منطقه و ضرورت باور به رهبری
احمدرضا روح الله زاد مدیر مرکز اسناد و مطالعات راهبردی جمعیت دفاع از ملت فلسطین
نیروی قرارگاه حمزه 2 مستقر در شهرستان نقده بودم. معمولا از طریق قرارگاه مامور به لشکرها می شدم. تقریبا یک هفته بعد از بمباران شیمایی حلبچه توسط ارتش بعث عراق وارد منطقه عمومی حلبچه شدیم و لشکر در نزدیکی روستای طویله (Tawella) مستقر شد. روستایی که اکنون یک شهر است. زمزمه هایی شنیده می شد که قرار است یک عملیات بزرگ در منطقه انجام شود و لشکر ما هم یکی از نیروهای عمل کننده بود. اما به ناگهان دستورعقب نشینی آمد. گفتند باید تا مرزهای بین المللی عقب نشینی کنیم. هرچند بعد از ورود به ایران به کرمانشاه رفته و در محوطه دانشگاه آن به اصطلاح، ولو شدیم.
وقتی دستور عقب نشینی آمد همه متحیر شدند. بسیاری از نیروها در حالی که هق هق گریه شان بلند بود، می گفتند عقب نشینی نخواهند کرد. آنها انتظار یک عملیات برای رفتن به جلو وگرفتن منطقه وسیعی بودند که سلیمانیه عراق جزء آن بود. (زمزمه هایی که طی مدت حضورمان در منطقه عمومی حلبچه شنیده می شد، همین بود. حتی حجم ادواتی که به منطقه منتقل شده بود؛ هیچ تردیدی باقی نمی گذاشت) اما اکنون عقب نشینی! نه تنها قابل باور نبود بلکه تحملش هم دشوار بود. یاد حدیثی از امیرالمومنان علی علیه السلام افتادم که نخستین حدیث کتاب “اسرار آل محمد (ص)” نوشته “قیس بن هلالی” بود.
مولای متقیان (ع) در این حدیث خطاب به امت می فرماید که بعد از من فتنه های بسیار سراغ امت خواهد آمد و تنها راه نجات امت را گوش سپردن به گفتار امام خود دانسته که اگر گفت؛ جنگ، پس جنگ و اگر گفت صلح پس صلح و سوگند می خورد؛ هرکه از فرمان امامش تخطی کرد؛ هلاک شد. این حدیث را با هم رزمانم در میان گذاشتم و پذیرفتند که عقب بنشینند.
در دانشگاه کرمانشاه بودیم که متن قطعنامه از رادیو پخش شد و هر که را نگاه می کردی تنها اشک می دیدی که از پهنای صورت می بارید. اندکی بعد رادیو سقوط “اسلام آباد غرب” به دست منافقین را اعلام کرد و ما دستور حرکت به سمت اسلام آباد گرفتیم. رادیو مجددا اعلام کرد که شهر به دست رزمندگان افتاد اما ساعتی بعد خبر سقوط مجدد اسلام آباد را داد. لشکر از جا برخاست و حرکت کرد و در تنگه “چهار زبر” که اکنون به تنگه “مرصاد” مشهور است مستقر شدیم و نهایتا عملیات مرصاد با پیروزی همراه شد این مجال قصد تشریح آن را ندارد.
غرض از این کوتاه، آن است که امروز گویی باید مجددا به حدیث قیس بن هلالی و سخن فاتح خیبر(ع) بازگردیم. سالهاست که یک جنگ نانوشته اما عمیق میان ایران با جریان صهیونیسم، یعنی رژیم صهیونیستی و حامیان غربی و منطقه ای آن، در جریان است. جنگی که از آن تعبیر به “جنگ پنهان” و یا “جنگ در منطقه خاکستری” و یا “جنگ در سایه” و … می شود. ظاهرا بسیاری در جامعه ایران هنوز این جنگ را باور نکرده اند.
تردیدی نیست که در هر جنگی دو طرف حملاتی دارند و خساراتی وارد می شود و موفقیت ها و ناکامی هایی نیز سهم دو طرف است. لذا زمانی کشتی هایمان را توقیف یا مورد حمله قرار می دهند، ایران نیز مقابله به مثل می کند. به حریم دریایی و هوایی ما تجاوز می شد، واکنش رخ می دهد. دانشمندان و یا فرماندهان نظامی ما را ترور می کنند، مقابله رخ می دهد. و قس علی هذا.
نکته مهم این است که دشمن در حوزه رسانه یک امپراطوری رسانه ای دارد. بیش از 200 شبکه ماهواره ای از مبادی کشورهای مختلف به زبان فارسی برنامه پخش می کنند که همه اش ضد ایران و نظام است! مدیریت دشمن بر شبکه های اجتماعی اجازه ظهور و بروز به ایران در این جنگ رسانه ای نمی دهد. جریانی نیز در داخل اصرار دارند که ایران را در این نبرد عمیق در منطقه خاکستری، شکست خورده جلوه دهند. این امپراطوری رسانه ای ناچیز دشمن را بزرگ و بزرگ ایران را ناچیز نشان می دهد.
پس از ترور و شهادت اسماعیل هنیه رئیس دفتر سیاسی حماس در تهران پاسخ تنبیهی از سوی ایران یک حق مشروع است. اما نکته مهم این است که پاسخ باید با بررسی همه ابعاد صورت بگیرد تا بهترین دستآورد را با کمترین هزینه به دنبال داشته باشد.
هنر ایران در سال های پس از انقلاب و خصوصا بعد از اتمام جنگ 8 ساله، “صبور بودن و حرکت داهیانه”؛ به اعتراف حتی دشمن است. ایران از زمان ورود به حوزه کمک به پایان اشغال لبنان توسط صهیونیست ها(سال 1982) تاکنون در یک فرایند کلی پیروز بوده است.
اما اگر به صورت روندی و نقطه ای به این جنگ نگاه کنیم، مثلا همین عملیات ترور الکترونیکی اخیر در لبنان و یا حمله روز جمعه به ضاحیه جنوبی که با شهادت 12 فرمانده ارشد حزب الله همراه بوده است، ایران و محور مقاومت یک ضربه بزرگ خورده اند و یک شکست محسوب می شود. اما این یک جنگ است و قرار نیست دشمن دست و پا بسته بنشیند و هیچ اقدامی نکند. جنگ کامیابی ها و ناکامی ها به دنبال دارد اما نتیجه در یک فرایند کلی حاصل می شود و لا غیر.
برخی در داخل اصرار دارند که ایران و دیگر دوستان حاضر در محور مقاومت فورا باید پاسخ دهند و با پمپاژ و تسری این خواسته خود در سطح افکار عمومی، تلاش دارند، خواسته و ناخواسته، نوعی فضای ناامیدی در جامعه ایجاد کنند و یا تصمیم گیران سیاسی و نظامی را مقهور خود ساخته و به اقدام عجولانه وادار سازند.
واقعیت آن است که قرار نیست رهبران جامعه تصمیمات احساسی و متاثر از موج سازی ها بگیرند و منافع و امنیت کشور را به خطر بیندازند. قرار هم نیست همه پاسخ های ایران آشکار باشد. هرچند در جاهایی لازم است که آشکار باشد مانندعملیات وعده صادق.
توصیه ام اندیشیدن به حدیث گفته شده در بالا است. کشتی ایران ناخدایی زیرک و فهیم دارد که افسران فهیم و زیرکی نیز در کنار دست دارد. این ناخدا موفق شده این کشتی را در این اقیانوس متلاطم تهدیدات، فشارها، تحریمها، آشوبها و غیره نه تنها حفظ کند بلکه آن را به نزدیکی ساحل امن نیز برساند. او به وظیفه خود عمل کرده و می کند. اما سوال این است ما به وظیفه خود چگونه عمل خواهیم کرد؟
یار مردان خدا باش که در کشتی نوح
هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را