هالیوود و ترویج اسرائیلیات
تنوع موضوعی در محصولات هالیوود بسیار بالا است، اما داستان زندگی پیامبران پای ثابت آن است. آثار سینمایی بسیاری با موضوع زندگی پیامبران ساخته شده است: ترویج اسرائیلیات
داوود و بثشبع (1951)، ده فرمان (1956)، سلیمان و ملکه سبا (1959)، شاه شاهان (1961)، کتاب مقدس: در آغاز (1966)، داوود پادشاه (1985)، ابراهیم (1994)، یعقوب (1994)، نوح (2014)، خروج: خدایان و پادشاهان (2014) و…
پر واضح است از هالیوود که توسط یهودیان اداره میشود نمیتوان انتظار داشت که حقایق زندگی پیامبران را بدون کم و کاست به بینندگان ارائه دهد، بلکه براساس مصالح و اقتضائات سیاسی، به دخل و تصرف در آن پرداخته تا جایی که بعضاً روایت فیلم بر هیچیک از کتب آسمانی مطاقبت نخواهد کرد.
آثار سینمایی که در مورد پیامبران ساخته میشوند، از ابعاد گوناگونی قابل بررسی هستند که در این مقاله امکان پرداختن به تمامی این بعاد وجود ندارد. در این مقاله سعی داریم به چگونگی توصیف معجزات پیامبران در برخی آثار سینمایی و بازیهای رایانهای بپردازیم.
آثاری که در آنها به معجزات پیامبران اشاره شده، از نظر نوع اشاره به دو دسته تقسیم میشوند:
1- مستقیم 2- غیرمستقیم
همچنین این آثار از نظر نوع توصیف معجزات، خود به دو دسته تقسیم میشوند:
1. آوردن توجیهات طبیعی و مادی 2. آوردن توجیهات جادویی
الف. اشارهی مستقیم به معجزات با توجیهات طبیعی و مادی
در این سِری آثار تلاش نویسنده بر آن است که با توجیه معجزه با استفاده از دلایل مادی، به فروکاست معجزه از یک عملکرد الهی و غیرممکن به یک کار طبیعی، و همچنین زدودن وجههی الهی شخص معجزهگر بپردازد. در ادامه به دو نمونه از این نوع آثار اشاره میشود.
1. خروج: خدایان و پادشاهان (Exodus: Gods and Kings)
فیلم «خروج: خدایان و پادشاهان» با بازی کریستین بیل در نقش حضرت موسی، اثری است از «ریدلی اسکات»، کارگردان نامیِ آثاری چون گلادیاتور (2000) و قلمرو بهشت (2005). این فیلم محصول سال 2014 بوده و با هزینه 420 میلیارد تومان، فروشی معادل 747 میلیارد تومان داشته است.
قابل ذکر است که اساساً تولیدات هالیوود براساس کتب آسمانی نبوده و بر طبق ذوق و سلیقهی کارگردان، قسمتهایی از وقایع ذکر شده در کتاب مقدس، حذف شده یا تحریف میشود. پررنگترین تحریفاتی که در این فیلم صورت گرفته، در حوزهی معجزات حضرت موسی (ع) است.
این فیلم همانند فیلم «نوح» آرونوفسکی، موجی از نگرانی را نسبت به تحریف واقعیت بههمراه داشت؛ تا جایی که اکران آن در برخی کشورها ممنوع اعلام شد. ریدلی اسکات در مصاحبهای پیرامون این اثر اظهار کرده است که او چندان به معجزه باور نداشته و بهدنبال بلایای طبیعی است. او به صحنهی شکافتهشدن دریای سرخ اشاره کرده و آن را با «سونامی» مقایسه کرد!
در فیلم «خروج: خدایان و پادشاهان» هم میبینیم که شکافتهشدن دریای سرخ، به شکلی نشان داده میشود که گویا شکافی عظیم (ناشی از زمینلرزه) باعث شده تا آب دریا به زمین فرو رفته و پس از مدتی سطح آب چنان کاهش مییابد که بنیاسرائیل بتوانند بهراحتی از آن عبور کنند.
به اعتقاد «الن وایت»، ادیتور انجمن تبارشناسی کتاب مقدس که در بررسی خود به مقایسه فیلم ریدلی اسکات و روایت تورات پرداخته، همهی جنبههای الهیاتی عذابهای الهی که در تورات موجود است، از فیلم حذف شده است.
از جمله اشکالات تاریخیای که به این اثر وارد شده، سکانس ابتدایی فیلم است که در آن یهودیان را در حال ساخت اهرام ثلاثه به نمایش میگذارد و ذیل آن این متن ظاهر میشود:
1300 BCE
سال 1300 قبل از میلاد مسیح
For 400 years the Hebrews have been slaves to Egypte
عبرانیان (یهودیان) بهمدت 400 سال در مصر برده بودند
Building its statues .its cities. its glory
تندیسهاشون رو ساختن، شهرهاشون رو ساختن و یاعث افتخار شهرهاشون شدن
در پی این ادعا «جابر عصفور»، وزیر فرهنگ مصر بیان میکند که اهرام ثلاثه 2540 سال قبل از میلاد و تقریباً 500 سال قبل از حضرت ابراهیم ساخته شده است.
در مورد این فیلم ما چهار موضوع را مورد بررسی قرار می دهیم:
1-1- عذابهای آل فرعون
این عذابها بنابر تصریح قرآن کریم شش مورد هستند، ولی تورات تعداد بیشتری را یاد کرده و همچنین انجیل برنابا نیز به مواردی اشاره کرده است. سبک به تصویر کشیدن این عذابها در فیلم ریدلی اسکات بسیار جالب و قابل تأمل بوده و بهروشنی نگاه ماتریالیستی او را به نمایش میگذارد.
ابتدا به گفتههای یکی از اهالی قصر فرعون که در فیلم مسئولیت تحقیق در مورد اتفاقات عذابگونه (!) را داشت دقت کنید:
تغییر رنگ آب نیل (خونآلود شدن):
نیل مقدار مشخصی رس در خودش داره؛ در اون زمان بیشتر از حد معمول میشه، بههمراه جریان آب حرکت میکنه، در کنارهی رود رسوب میکنه، با حملهی کروکدیلها همه جای آب پخش میشه. این حملات باعث تغییر رنگ آب و آلودگیش شده تا حدی که ماهیها رو کشته!
قورباغهها:
قورباغهها برعکس ماهیها، هروقت که بخوان میتونن از آب خارج بشن (که خارج شدن)؛ قورباغهها هم به آب نیاز دارن و زمانی که نتونن در خیابانهای شهر آب پیدا کنن، میمیرن!
پشهها:
…و بعد قورباغهها تجزیه شده و پشهها و مگسها میان!
فرعون و اطرافیانش در حالیکه برای فرار از پشهها پارچههای توری بر سر انداختهاند به توجیهات علمی عذابها گوش میدهند!
حال به نحوهی توصیف این عذابها در کتب مقدس دقت کنید:
قرآن:
اعراف/131-130: و فرعونیان را سخت به قحطی و تنگی معاش و نقص و آفت بر کشت و زرع مبتلا کردیم تا شاید متذکّر شوند. پس بر آنها طوفان و ملخ و شپش و وزغ و خون، آن نشانههای آشکار را فرستادیم، باز طریق کبر و گردنکشی پیش گرفتند و قومی گناهکار بودند.
تورات:
خروج 4 : 9: و اگر چنین شود که به این دو آیت (عصا و ید بیضاء) هم ایمان نیاورند و به سخنت گوش ندهند از آب رود نیل بردار بر خشکی بریز. چنین خواهد شد آبی را که از رود نیل برمیداری، در خشکی به خون مبدل خواهد شد.
خروج 8 : 5: خداوند به موسی گفت به هارون بگو دستت را با عصایت بر نهرها بر رودها و بر دریاچهها دراز کن و قورباغهها را بر سرزمین مصر بالا آور.
خروج 8 : 16: خداوند به موسی گفت: به هارون بگو عصایت را بلند کن و بر خاک آن سرزمین بزن تا در تمام سرزمین مصر پشهها پدیدار گردد.
خروج 9 : 3-6: اینک قدرت خداوند برای مواشیت که در صحراست، برای اسبها، خرها، شترها، گاوها و گوسفندها وبای بسیار شدیدی میآورد. و خداوند بین مواشی اسرائیل و مواشی مصریها فرق میگذارد. تا از تمام (مواشی) متعلق به فرزندان اسرائیل هیچیک تلف نشود… فردای آن روز خداوند اینکار را انجام داد. تمام مواشی مصریها تلف شدند و از مواشی فرزندان اسرائیل یک (هم) تلف نشد.
خروج 9 : 8-9: خداوند به موسی و هارون گفت: برای خود مشتهای پر از دودهی کوره بردارید، موسی آن را در نظر فرعون به طرف آسمان بپاشد. بر تمام سرزمین مصر (آن) دوده، مبدل به گردی خواهد شد و در تمام سرزمین مصر بر (بدن) انسان و بر چارپا به «دملِ» پدیدآورنده جوش مبدل خواهد گردید.
خروج 9 : 22: خداوند به موسی گفت دستت را بر آسمان بلند کن تا در تمام سرزمین مصر بر انسان و چارپا و تمام گیاه صحرا که در سرزمین مصر است تگرگ فرود آید.
خروج 10 : 12: خداوند به موسی گفت: دستت را برای آوردن ملخ بر سرزمین مصر بلند کن تا روی سرزمین مصر فرود آید و تمام گیاه آن سرزمین و تمام آنچه را تگرگ باقی گذاشته است بخورد.
خروج 10 : 21-22: خداوند به موسی گفت: دستت را بر آسمان بلند کن تا بر سرزمین مصر تاریکی پدیدار شود بهقسمی که تاریکی محسوس باشد. موسی دستش را بر آسمان بلند کرد در تمام سرزمین مصر سه روز تاریکی مطلق پدیدار شد.
خروج 11 : 4-7: موسی گفت: خداوند چنین گفته است که تقریباً نیمههای شب من به میان مصریان میآیم. هر نخستزادهای در سرزمین مصر از نخستزادهی فرعون که برتختش نشسته است تا نخستزادهی آن کنیزی که پشت آسیاب دستی است و هر نخستزادهی چارپایی خواهد مرد. در تمام سرزمین مصر صدای شیونی بلند برخواهد خاست که نظیرش نبوده و نظیر آن دیگر نخواهد بود. هیچ سگی به هیچیک از فرزندان اسرائیل چه به انسان و چه به چارپای (آنها) پارس نخواهد کرد، برای اینکه بدانید که خداوند بین مصریها و اسرائیل فرق خواهد گذاشت.
انجیل برنابا:
باب94/9: …زیرا اگر شما عهد و میثاق خدای ما را خوانده بودید، هرآینه دیده بودید که موسی دریا را به عصای خود خون گردانیده و غبار را کک و نَم را تندباد و روشنایی را تاریکی گردانید.
باب94/10: غوکها (وزغها) و موشها را بر مصر فرستاد، پس زمین را پوشانیدند و فرزندان نخستین را کشت و دریا را شکافت و در آن فرعون را غرق نمود.
همانطور که مشاهده کردید، در فرازهای فوق این بلایا از طرف خدا دانسته شده و به آن اصالتی الهی و آسمانی دادهاند؛ درست برعکس توصیف این فیلم که کوشیده است هرکدام از عذابها را با گِرِه زدن به یک حادثهی طبیعی، مادی جلوه دهد.
1-2- ید بیضاء و اژدها شدن عصا
دو معجزهی بزرگ حضرت موسی که در شب بعثت، خداوند به ایشان عطا کرد تا برهانی باشد برای اتمام حجت بر فرعون و فرعونیان، ید بیضاء و اژدها شدن عصا بود. به این دو معجزه صریحاً در قرآن (القصص/32-31) و تورات (خروج 4 : 2-8) اشاره شده است، اما متاسفانه به سلیقهی کارگردان از فیلم حذف شدهاند و کوچکترین اثری از آنها در فیلم نیست.
1-3- نحوهی شکافتن نیل توسط حضرت موسی (ع)
ابتدا به توصیف قرآن و تورات از شکافتن نیل دقت کنید:
قرآن:
شعراء/63: پس ما به موسی وحی کردیم که عصای خود را به دریا (نیل) زن، چون زد، دریا شکافت و آبِ هر قطعهِ دریا مانند کوهی بزرگ بر روی هم قرار گرفت.
تورات:
خروج 14 : 21-22: موسی دستش را بر دریا بلند کرد. خداوند تمام آن شب (آب) دریا را بهوسیله باد شرقی شدید برگردانیده دریا را به خشکی مبدل کرد، یعنی آبها شکافته شدند. فرزندان اسرائیل در میان دریا روی زمین خشک وارد شدند و آبها از سمت راست و از سمت چپ ایشان برای آنها دیوار شد.
بنابر تصریح قرآن، آن حضرت دریا را با عصای خود شکافت و بهگفتهی تورات این معجزه توسط دست آن حضرت صورت گرفته است؛ ولی هردو کتاب به معجزه بودن این امر و الهی بودن آن اذعان دارند. اما روایت ریدلی اسکات از این واقعه با آنچه خواندیم تفاوت بسیاری دارد. در فیلم، حضرت موسی این معجزه را نه با عصا و یا دست خود، بلکه به نوعی با شمشیری انجام میدهد که فرعون به او داده بود!
موسی شمشیری را که شب قبل به دریا انداخته است، با کم شدن آب از دریا بیرون میکشد!
همچنین همانطور که در صحبتهای ریدلی اسکات در ابتدای مقاله اشاره شد، در فیلم، این معجزه به یک «سونامی» تشبیه شده و درواقع موسایِ داستان از تغییرات جَوّی (و نه از طریق وحی)، متوجه میشود که باید از نیل عبور کند!!
1-4- خدا در این فیلم
از جمله اشکالات عمدهای که بر این اثر وارد است، نمایشدادن خدا در قالب یک پسربچه میباشد. در چند بخش از فیلم، پسربچهای بر موسی ظاهر شده و به او پندها و دستوراتی در مورد جنگ و قومش میدهد!
در انتهای اولین دیدار موسی با پسربچه، این دیالوگ رد و بدل میشود:
Moses: Who are you?
موسی: تو کی هستی؟
Boy: I AM
پسربچه: هستم
این نوع معرفی پسربچه، ریشه در عهد عتیق دارد:
Exodus 3:14: God said to moses, I AM WHO I AM. He said further, thus you shall say to the Israelites, I AM has sent me to you
خروج 3 : 14: خداوند به موسی گفت: «اِهیه اَشِر اِهیه» (من) آن هستم که (تا ابد) هستم. (خداوند) گفت: به فرزندان اسرائیل چنین بگو: اِهیه [هستم] مرا به سوی شما فرستاده است.
همچنین در انجیل برنابا داریم:
باب 17/3: فرموده است خدا، بندهی خود موسی را: «منم آنکه او منم.»
در ادبیات عبرانی، کلمه «خداوند» مترادف با کلمه «هستم» و احتمالاً دارای ریشهی یکسان میباشند. گفته شده است که تلفظ اصلی و ابتدایی این واژه «یَهُو» (yaho) یااحتمالاً «یاهُو» (yAho) بوده و تلفظ «یَهُوَه» (Yahowah) ظاهراً تلفظ بعدی و ساختگی کلمه است. (1)
2. بازی رایانهای آنچارتد 3 : نیرنگ دِرِیک (Uncharted 3: Drake’s Deception)
ناشر: سونی کامپیوتر اینترتینمنت ؛ کارگردانها: ایمی هنینگ – جاستین ریچموند ؛ نویسنده: ایمی هنینگ ؛ تاریخ تولید: 1/11/2011
خلاصهی داستان بازی
این قسمت از بازی در امتداد قسمتهای اول و دوم است. دو سال پس از جریانات بازی قبلی، نیتن دریک و ویکتور سالیوان (سالی) وارد معامله با مردی به نام تالبوت میشوند تا حلقه جدِّ نِیتن (فرانسیس دریک) را به تالبوت (البته در ظاهر) بفروشند. آنها معامله را برهم میزنند؛ حال چرا این حلقه اهمیت بالایی دارد؟ چون کلید حل یک معما برای رسیدن به گنجی بزرگ است (که همان شهر گمشده اوبار – آتلانتیس شنی – میباشد). نیتن و سالی بعد از معامله، مخفیانه وارد کتابخانه زیرزمینی مارلو (از شخصیتهای منفی داستان) شده و دفترچه تی.ای لورنس (لورنس عربستان)را مییابند. در این دفترچه به نقشهای میرسند که سفر مخفی فرانسیس دریک را به عربستان نشان میدهد؛ او از ملکه الیزابت و جان دی مأموریت گرفته بود تا شهر گمشده اوبار را پیدا کند. نیتن متوجه میشود برای پیدا کردن آن گنجینه عظیم باید به قلعهای قدیمی در فرانسه و ارگی در سوریه سفر کند. نیتن و سالی به شرق فرانسه رفته و خود را به یک قلعه قدیمی در یک جنگل انبوه میرسانند. آنها نیمی از طلسم را در مقبرهای در قلعه که زیر آزمایشگاه کیمیاگر جان دی بود پیدا میکنند؛ این طلسم بخشی از سرنخ آنها برای رسیدن به اوبار بود. سپس آنها به کشور سوریه سفر کرده تا نیمهی دیگر طلسم را بیابند. آنها در سوریه متوجه میشوند که مارلو همان مأموریتی را دارد که به فرانسیس دریک محول شده بود. آنها نیمهی دیگر طلسم را نیز مییابند و بهدنبال ادامهی سرنخها به کشور یمن سفر میکنند. در یمن متوجه میشوند که این شهر گمشده را باید در بیابانهای ربعالخالی عربستان جستوجو کرد. در ادامه در یمن، مارلو و تالبوت سرنخهای آنها را گرفته، نیتن را اسیر و سالی را از او جدا میکنند. بعد از درگیریهای بسیار، نیتن میگریزد و شبانه بهطور مخفی وارد هواپیمایی میشود که متعلق به افراد مارلو بوده و یمن را به مقصد عربستان ترک میکرد. نیتن در هواپیما با افراد مارلو درگیر شده و باعث سقوط هواپیما میشود؛ اما او سالم میماند. او چند روز را بدون آب و سرگردان در ربعالخالی سر میکند تا در نهایت توسط یک بادیهنشین عرب بهنام سلیم نجات پیدا میکند. سلیم علت حضور نیتن و افراد مارلو در ربعالخالی را از نیتن جویا میشود:
سلیم: چرا شما اینجایین؟ چرا گذر انگلیسیها به ربعالخالی افتاده؟
دریک: اونا دنبال شهر گمشده «اوبار» هستن.
سلیم: اگه اونا اوبار رو پیدا کنن، هممون میمیریم. سههزار سال پیش پادشاه سلیمان قدرت اجنه، شیاطین، و آتشزادهها رو عهدهدار شد؛ تا زمانیکه اونا طغیان کردن. سلیمان اونا رو در ظرفی برنجی زندانی کرد و به اعماق شهر انداخت. اوبار به مکانی اهریمنی تبدیل شد. اوبار توسط ارواح رنجور اجنه نفرین شده. انگلیسیها نباید به اون شهر برسن؛ اگه اونا قدرت اجنه رو آزاد کنن….
بعد از این گفتوگو نیتن متوجه میشود که شهر گمشده اوبار، همان قلمرو سلیمان است که چند هزار سال پیش بر آن حکومت میکرد. بعد از آن شب نیتن با کمک سلیم، میکوشد سالی را بیابد و جلوی افراد مارلو را بگیرد. آنها سالی را مییابند اما پس از آن در اثر یک طوفان شن، سالی و نیتن سلیم را گم کرده و بعد شهر اوبار را مییابند. آندو به چشمهای واقع در اوبار رسیده و نیتن از آن مینوشد؛ سپس لحظه خورشیدگرفتگی در اوبار را نظاره میکنند. در ادامه مارلو و تالبوت جلوی نیتن و سالی ظاهر شده و سالی را میکشند؛ نیتن نیز بهدنبال تالبوت میرود تا انتقام سالی را بگیرد. نیتن در مسیر با اجنه روبرو شده و بهسختی از دست آنها میگریزد. او با افراد مارلو مبارزه میکند و در مکانی به سالی برخورده و در کمال تعجب او را زنده میبیند!! آندو شروع به گفتوگو میکنند:
دریک: اونا رو دیدم که به تو شلیک کردند… درست بعد از خورشیدگرفتگی…
سالی: چی؟ کدوم خورشیدگرفتگی؟ گوش کن نیتن؛ بعد از اینکه تو از اون سرچشمه نوشیدی، از حالت عادی خارج شدی. همه چی زیر سر همین آبه. این چیزیه که شهر رو به نابودی کشونده نه یه بلای آسمونی. کل منابع آب این شهر بهنوعی از ماده توهمزا آلوده شده؛ باید همه رو دیوونه کرده باشه.
دریک: این همون چیزیه که مارلو و تالبوت دنبالش بودن.
سالی: یادت باشه کاتر گفت: «آنها دشمنانشان را از طریق ترس کنترل میکردند». اما صبر کن؛ این اصلاً منطقی نیست؛ چی باعث شده به این فکر بیفتن که آب رو از اینجا خارج کنن؟
دریک: نه؛ موضوع آب نیست؛ موضوع چیزیه که داخل آبه. سلیم به من گفت که اوبار نفرین شد وقتی سلیمان ارواح شیطانی اجنه رو درون یک ظرف برنجی زندانی کرد و اون رو به اعماق شهر انداخت.
سالی: بنابرین به نظر تو این همون چیزیه که باعث شد الیزابت و دی در وهله اول فرانسیس دریک رو به اینجا بفرستن؟
دریک: بله. این یه گنجینه نبود که اونا دنبالش میگشتن؛ بلکه یه قدرت بود. به محض اینکه دریک متوجه شد برای چی به این مأموریت فرستاده شده، مأموریتش رو رها کرد. اون به ملکه دروغ گفت؛ به اون گفت که چیزی پیدا نکرده و بعدش تمام آثار سفرش رو پنهان کرد.
در ادامهی داستان، مارلو میکوشد که ظرف برنجی را از اعماق آب شهر خارج کند که نیتن و سالی مانع او میشوند.
سِری بازی آنچارتد از نظر موضوع و داستان، در گروه سِری بازی «تامب رایدر» [مهاجم مقبره] و سری فیلمهای «ایندیانا جونز» قرار دارد که در همهی اینها به موضوع گنجینههای قدیمی و شهرهای گمشده پرداخته میشود. در این سِری آثار معمولاً به پیامبران نیز اشاره میشود؛ برای مثال در قسمت اول از سری فیلمهای ایندیانا جونز (ایندیانا جونز و مهاجمان صندوقچه گمشده)، موضوع داستان حول محور تابوت گمشده عهد که حضرت موسی لوح ده فرمان را در آن قرار داده بود، میگذشت.
حال این بار قرعه به نام سلیمان نبی افتاد تا دستمایه تحریفات قرار گیرد. نکتهای که پیش از بررسی داستان لازم است ذکر شود، این است که یهودیان حضرت سلیمان و پدر ایشان را نه بهعنوان پیامبری الهی، بلکه نماد قدرت و حکومت یهود در دوره طلایی خود میدانند؛ به همین خاطر همانطور که در دیالوگها هم مشاهده کردید، ایشان با عنوان «پادشاه سلیمان» (King Solomon) یاد شدهاند.
از معجزات حضرت سلیمان این بود که خداوند اجنه را مسخّر ایشان کرده بود. حال ما در این داستان با نحوهی روایت کمپانیهای صهیونیستی از داستان حضرت سلیمان روبهرو هستیم. در این داستان نیز همانند فیلم ریدلی اسکات، روایتی کاملاً ماتریالیستی ارائه شده تا اصلِ معجزه بودن و کرامت حضرت سلیمان زیر سؤال رفته و ایشان تنها بهعنوان یک پادشاه مقتدر یهود معرفی شوند.
بر طبق داستان، علت اینکه مردم قلمرو پادشاه سلیمان، اجنّه را میدیدند، قدرت یا کرامت او نبوده؛ بلکه علت این بوده است که او منبع آب شهر را به یک مادهی توهمزای قدرتمند آلوده کرده و از طریق همین ترسی که ایجاد کرده بود، دشمنان خود را کنترل میکرد (شخصیتهای منفی داستان نیز بهدنبال همین مادهی توهمزا وارد ماجرا شده بودند).
ب. اشارهی مستقیم به معجزات با توجیهات جادویی
در این دسته از آثار معمولاً سعی بر آن است که اصالت به شیئی که معجزه توسط آن انجام شده محول گردد، بهطوری که اگر آن شیء در اختیار فرد دیگری هم قرار گیرد، توانایی انجام آن معجزه را داشته باشد! و از این طریق به زدودن وجههی الهی از چهرهی شخص معجزهگر، پرداخته میشود. در ادامه به یک نمونه از این آثار اشاره می شود.
ایندیانا جونز و عصای پادشاهان (Indiana Jones and The Staff of Kings)
این قسمت از داستان ایندیانا جونز، تنها بهصورت بازی رایانهای در چند پلتفرم منتشر شده و نسخه سینمایی آن تولید نشده است.
خلاصهی داستان
ایندیانا جونز در این قسمت از داستان به رقابت با نازیها برای یافتن عصایی که موسی (ع) دریای سرخ را توسط آن شکافت، پرداخته و به اماکن مختلفی از جمله پاناما، استانبول و… سفر میکند. در اواخر داستان، ایندیانا جونز با نازیها در کِشتی هوایی آنها درگیر شده و در حالیکه عصای موسی را در دست دارد، از کِشتی به بیرون پرت شده و به درون دریا میافتد؛ با کمال تعجب میبیند که دریا شکافته شده و او در وسط آن فرود آمده است! در ادامه بعد از تعقیب و گریز طولانی در مسیر شکافت دریا، کِشتی هوایی نازیها به یکی از دیوارههای دریا برخورد کرده و آنها نیز همچون فرعونیان در آب غرق میشوند.
عصای حضرت موسی در دست ایندیانا جونز
ج. اشارهی غیرمستقیم به معجزات
در این سِری آثار، اشاره به معجزات بهصورت استعارهای بوده و از بیان مستقیم آن خودداری میشود. در ادامه به دو نمونه از این آثار که در گروه توجیهات جادویی قرار دارند، اشاره میشود:
1. دزدان دریایی کارائیب 5: مردگان قصه نمیگویند
(Pirates of the Caribbean: Dead Men Tell No Tales)
کارگردانها: اسپن سندبرگ – یواخیم رانینگ ؛ تهیهکننده: جری بروکهایمر ؛ فیلمنامه: جف نیثنسن ؛ شرکت: والت دیزنی پیکچرز ؛ تاریخ انتشار: 26/5/2017 ؛ بودجه: 230 میلیون دلار ؛ گیشه: 794 میلیون دلار.
خلاصهی داستان
کاپیتان سالازار، دشمن قدیمی جک اسپارو، توانسته بههمراه خدمه اشباحش از مثلث شیطان فرار کند و پس از آن، دزادان دریایی را یکی پس از دیگری از میان برمیدارد؛ اما هدف اصلی او، کاپیتان جک اسپارو است. سالازار برای پیدا کردن جک اسپارو، کاپیتان باربوسا را به کشتی خود میآورد. در این میان پسر جوانی بهنام هِنری ترنر (فرزند ویل ترنر)، برای رهایی پدرش از طلسم کشتی هلندی سرگردان، به کمک جک نیاز دارد. هنری در مسیر یافتن جک، با دختری به نام کارینا اسمیت که یک ستارهشناس است، آشنا میشود. کارینا مدعی میشود از نقشهای که آنها را به سمت نیزه پوزییدون (خدای دریا) که آخرین راه فرار از انتقام سالازار است، خبر دارد. در نهایت کارینا پس از انجام فرآیندی، در دریا شکافی ایجاد میکند که در این شکاف، نیزه پوزییدون قرار داشت. آنها نیزه را بهدست میآورند اما کاپیتان سالازار به آنها میرسد. در شکاف دریا، درگیری میان جک و کاپیتان سالازار رخ میدهد که در نهایت با شکستهشدن نیزه، طلسمهای دریا از بین رفته و کاپیتان سالازار و خدمهاش رها میشوند. درگیری ادامه مییابد تا اینکه با جانفشانی کاپیتان باربوسا، جک و دوستانش میگریزند ولی سالازار و خدمهاش در دریا غرق میشوند.
همانطور که مشاهده کردید، در این اثر نیز به شکافته شدن دریا اشاره میشود، اما طبق روایت فیلم، هرکس که بتواند نیزه پوزییدون را در دست بگیرد، قادر به انجام این معجزه است و درواقع اصالت به شیء معجزهگر منتقل گردیده است؛ از طرفی صحنهی شکافتهشدن دریا در این فیلم، شباهت غیرقابل انکاری به آثاری دارد که در آن شکافتهشدن دریا توسط حضرت موسی را به نمایش میگذارند.
به تطابق تصویرها با توصیف قرآن (شعراء/63) و تورات (خروج 14 : 21-22) از این معجزه دقت کنید! (ترجمهی این آیات در سطور بالاتر ذکر شده).
2. مجموعه فیلم ارباب حلقهها
این مجموعه فیلم به کارگردانی پیتر جکسون و براساس رمان ارباب حلقهها، نوشته جی.آر.آر تالکین، در سه قسمت ساخته شده است:
ارباب حلقهها: یاران حلقه (2001)، ارباب حلقهها: دو برج (2002)، ارباب حلقهها: بازگشت پادشاه (2003).
در کل فیلم، حوادث داستان، پیرامون حلقهای میگذشت که مرکز قدرت بوده و تعیینکنندهی پیروزی بود؛ حلقهای که هرکس میتوانست از قدرت آن بهرهمند شود و اگر در دست نااهلان قرار میگرفت، قدرت آن در جهت شرّ و نابودی استفاده میشد.
توصیفاتی که از این حلقه در داستان صورت گرفته، ما را به یاد انگشتر سلیمان نبی میاندازد. بر اساس داستانِ این انگشتر (البته جزئیات آن در نقلهای مختلف، متفاوت است)، روزی حضرت سلیمان قصد نزدیکی با یکی از همسرانش را میکند و پیش از آن انگشتر خود را به یکی از کنیزان میسپارد. در این زمان، شیطان خود را به شکل حضرت سلیمان درآورده و انگشتر را از کنیز میگیرد و تمام انس و جن و پرندگان، به اطاعت او درمیآیند. بعد از این واقعه، چهرهی حضرت سلیمان تغییر کرده و زمانی که پیش کنیز میرود و انگشتر را از او طلب میکند، کنیز او را نشناخته و طردش میکند. بدینصورت، شیطان به مدت 40 روز حکومت میکند تا اینکه طیّ جریاناتی که در ادامه به تفصیل اشاره خواهد شد، حکومت به حضرت سلیمان بازمیگردد.
یکى از پیامبران بزرگ الهى که در آیات فراوانى از او یاد شده، سلیمان بن داود (ع) است. خداوند، نعمتها و مواهب بزرگى مانند علم و حکمت، آشنایى با زبان حیوانات، تسخیر باد، سپاهى مرکب از جن و انس و ملک، و حکومت گسترده و بىنظیر به او داده بود. در اثر گستردگى قلمرو حکومت سلیمان نبی و اقتدار فوقالعادهى او، حکایات فراوانى در کتب تفسیر و قصص انبیاء درباره او نقل شده که برخى از آنها بهروشنى رنگ افسانه دارد.
یکى از این داستانها، داستان انگشتر اسرارآمیز سلیمان است که گویا تمامى قدرت و حکومت او وابسته به آن بوده است، بهطورى که وقتى یکى از شیاطین، آن را از وى ربود، سلیمان تا مدتى از قدرت و حکومت معزول شد و شیطان بهجاى او بر سریر سلطنت نشست. بسیارى از مفسران، این افسانه را در تفسیر آیات 34 و 35 سوره «ص» نقل، و در واقع، این دو آیه را با این قصه تفسیر کردهاند:
ص/35-34: ما قطعاً سلیمان را آزمودیم و بر تخت او جسدى افکندیم، سپس او به درگاه خدا توبه کرد. گفت: پروردگارا! مرا ببخش و حکومتى به من عطا کن که بعد از من سزاوار هیچکس نباشد، تو بسیار بخشندهاى.
در ادامه، موضوع خاتم سلیمان و داستان ربودهشدن آن را بررسى شده و اثبات مىکنیم که این داستان، از اسرائیلیات بوده و با حقیقت دو آیه مزبور ارتباطى ندارد: (2)
گرچه داستانهاى شامل انگشتر رمزآلود حضرت سلیمان، در منابع مختلف تفسیرى، روایى و قصص انبیاء، در جزئیات و تفاصیل، با هم اختلاف دارند، اما نقطهی مشترک همهی آنها این است که تمامى قدرت و حاکمیت حضرت سلیمان وابسته به یک انگشتر بوده است، بهگونهاى که روزى یکى از شیاطین، آن را ربود و بهصورت حضرت سلیمان درآمد و بر تخت سلطنت او نشست. سلیمان که با این کار شیطان از قدرت عزل شده بود، گمنام و ناشناخته دچار فقر و تنگدستى و آوارگى شد. او که نمىتوانست خود را به اطرافیان معرفى کرده، شیطان را طرد کند، به ماهیگیرى پرداخت و سرانجام پس از رویدادهایى، خاتم ربوده شده را از شکم یک ماهى به چنگ آورده و از آن روز مجدداً بر سریر حکومت نشست!
گفتنى است که در آیات 34 و 35 سوره «ص» سخن از آزمایش الهى در مورد حضرت سلیمان به میان آمده است که به علت ایجاز و اختصار آیه، مفسران، آن را به گونههاى مختلف تفسیر کردهاند. قضیهی این آزمایش، دستمایه ورود افسانهی انگشتر سلیمان به برخى از کتب تفسیرى شده است که ما به عنوان نمونه آنچه را که در دو تفسیر از تفاسیر مشهور روایى آمده است، نقل میکنیم:
1. تفسیر طبری
طبرى در جامع البیان در تفسیر دو آیهی یاد شده، قصهی ربوده شدن انگشتر حضرت سلیمان را توسط شیطان به شکلهاى مختلف (اما در اصل قضیه، مشابه) از راویان مختلف، مانند سدى، ضحاک و مجاهد آورده و سپس از طریق سعید از قتادة، داستان ساختن بیتالمقدس و استمداد از شیطان را (که در این مقاله قصد پرداختن به آن را نداریم) آورده است. طبق این نقل وقتى شیطان انگشتر را در دریا افکند، یک ماهى آن را بلعید، و بعدها سلیمان آن را در شکم ماهى یافت؛ و اینکه خداوند مىفرماید: «و القینا على کرسیه جسداً»، مقصود از جسد، همان شیطان است!
طبرى در تاریخ خود، داستان مفصلى، شبیه این افسانه از «وهب بن منبّه» یهودی نقل کرده که در تفسیر آیهی یاد شده، وارد برخى کتابهاى تفسیر شده است، و عبدالوهاب نجار، مؤلف «قصص انبیاء» ناقلان آن را ظاهرگرایانى نامیده که هیچ ابایى ندارند که هرچه از حکایات مجعول، به خیالشان مىرسد، وارد تفسیر کتاب خدا کنند. خلاصهی داستان وهب بن منبه چنین است:
سلیمان کنیزى به نام «امینه» داشت و هر وقت براى تطهیر یا براى آمیزش با یکى از زنانش مىرفت، انگشتر خود را که مُلکش به آن وابسته بود نزد او مىگذاشت. روزى انگشتر را نزد امینه گذاشت، شیطانى که در دریا به سر مىبرد، به شکل سلیمان نزد امینه رفت و گفت: انگشتر مرا بده، انگشتر را گرفت و به انگشت خود کرد و بر فراز تخت سلیمان نشست و پرندگان و انس و جن به حضور او شتافتند. قیافهی سلیمان تغییر یافت و نزد امینه رفت و انگشتر را از او خواست. امینه او را نشناخته و طرد کرد. سلیمان از آن روز به درِ خانهها مىرفت و گدایى مىکرد و هر وقت مىگفت من سلیمانم به او خاک میپاشیدند و ناسزا میگفتند و او را متهم به جنون میکردند. از آن روز سلیمان براى ماهیگیرها کار میکرد و هر روز، دو ماهى بابت اجرت به او میدادند. چهل روز (به تعداد روزهایى که در دربار او بت پرستش شد) به این منوال گذشت. آصف و بزرگان بنیاسرائیل، حکمرانىِ شیطان را ناروا دیده و به قضیه، بدگمان شدند. آصف در اینباره از همسران سلیمان پرسوجو کرد. آنان گفتند: در ایام حیض با ما آمیزش میکند و غسل جنابت انجام نمیدهد. آنگاه شیطان به سمت دریا پرید و انگشتر را در آب افکند و یک ماهى آن را بلعید و آن ماهى بابت اجرت بهدست سلیمان رسید و وقتى که شکم آن را شکافت انگشتر خود را در آن یافت و آن را به انگشت خود کرد و در پیشگاه خدا به سجده افتاد. او از آن روز، ملک و حکومت خود را باز یافت و آن شیطان را دستگیر کرد و او را درون یک سنگ گذاشت و به آب افکند.
2. تفسیر علی بن ابراهیم قمی
على بن ابراهیم قمى به نقل از روایتی در تفسیر آیات یاد شده مینویسد: خداوند ملک سلیمان را در انگشتر او قرار داده بود. هر وقت او انگشتر را به انگشت میکرد، جن و انس و شیاطین و همهی پرندگان و وحوش، نزد او حاضر میشدند و از او اطاعت میکردند… او وقتى براى تطهیر میرفت، انگشتر خود را به بعضى از خدمتکاران میداد. شیطانى آمد و آن خادم را گول زد و انگشتر را از او گرفت و آن را در انگشت کرد. آنگاه شیاطین و جن و انس و پرندگان و وحوش در برابر او تسلیم شدند. سلیمان به جستوجوى انگشتر پرداخت ولى آن را نیافت؛ او فرار کرد و به ساحل دریا رفت. از طرف دیگر، بنیاسرائیل به کارهاى شیطانى که بهصورت سلیمان درآمده بود بدگمان شدند و نزد مادر سلیمان رفتند و به او گفتند: آیا تازگى چیز بدى از سلیمان میبینى؟ او گفت: سلیمان نسبت به من نیکوکارترین مردم بود ولى اکنون با من دشمنى میکند. سپس نزد کنیزان او رفتند و از آنان پرسیدند: آیا تازگى کار بدى از سلیمان میبینید؟ آنان پاسخ دادند: قبلاً در ایام حیض با ما آمیزش نمیکرد. شیطان که ترسید مردم به قضیه پى ببرند، انگشتر را برد و در دریا افکند، خداوند به یک ماهى مأموریت داد و او انگشتر را بلعید و شیطان فرار کرد. بنیاسرائیل چهل روز همچنان بهدنبال سلیمان میگشتند. سلیمان میرفت به کنار دریا و گریه میکرد و از کارهاى گذشتهی خود در پیشگاه خدا استغفار و توبه میکرد. او پس از چهل روز به ماهیگیرى برخورد و به او گفت: حاضرم در ماهیگیرى به تو کمک کنم بهشرط آنکه از ماهیها به من هم بدهى؛ ماهیگیر قبول کرد. سلیمان او را یارى داد، هنگامیکه صید تمام شد، ماهیگیر یکى از ماهیان را به سلیمان داد، او ماهى را گرفت و شکم آن را شکافت و خواست آن را بشوید، دید انگشتر در شکم اوست. انگشتر را در انگشت کرد. آنگاه شیاطین جنّ و انس و پرندگان و وحوش، همه در برابر او تسلیم شدند و وضع به روال قبلى برگشت. سلیمان آن شیطان و سپاهیانش را که با او بودند، دستگیر کرد، بعضیها را در آب و بعضى دیگر را در دل سنگ زندانی کرد و آنها تا روز قیامت معذّب خواهند بود (3).
چنانکه ملاحظه مىشود آثار جعل و افسانهسازى در این داستانها بهخوبى نمایان است و اشکالها و نقصهاى آنها ناگفته پیداست؛ از اینرو برخى از مفسران و اندیشمندان فریقین، آنها را نپذیرفته و نقد کردهاند که بهعنوان نمونه به سه نفر اشاره میکنیم:
1. سید مرتضی علمالهدی (ره)
سید مرتضى در کتاب تنزیه الانبیاء در بحث تنزیه حضرت سلیمان، پس از اشاره به داستان ربودهشدن انگشتر سلیمان بهوسیله شیطان مىنویسد: اما آنچه داستانسرایان نادان در این باب روایت کردهاند، بطلان آن بر هیچ عاقلى پوشیده نیست و چنین چیزى بر انبیاء جایز نیست و هرگز نبوّت، وابسته به یک انگشتر نمیشود و هرگز نبوّت از هیچ پیغمبرى سلب نمیگردد. خداوند متعال هیچوقت نه به یک جنّ و نه به مخلوقی دیگر، اجازه نمیدهد بهصورت پیامبر مجسّم شود.
در فهم معناى این آیه باید بحث به اقتضاى ظاهر قرآن متمرکز شود و از ظاهر قرآن جز این استفاده نمیشود که جسدى به منظور امتحان و آزمایش بر تخت سلیمان افکنده شد، اما این که جسد چه بوده باید به روایت صحیحى که امر قبیحى را به خداوند تعالى نسبت نمیدهد، مراجعه کرد. آنگاه سید مرتضى پس از نقل چند روایت و اظهار نظر درباره آنها سرانجام نظر خود را در تفسیر آیهی یاد شده چنین جمعبندى میکند:
مقصود از جسد، خود حضرت سلیمان بوده که از باب آزمایش، از طرف خداوند متعال سخت مریض شد و از شدت بیمارى مانند جسدى بى روح روى تخت افتاد. در ادبیات عرب از باب مبالغه به اینگونه اشخاص «جسد» گفته میشود و در آیهی شریفه، حذف و اختصار صورت گرفته است. (4)
2. شیخ طوسی (ره)
شیخ طوسى، در تفسیر دو آیهی مورد بحث، نخست خلاصهی داستان را در چند جمله از ابن عباس و مجاهد و سدّى (بهصورت مشابه) نقل میکند و سپس میافزاید:
آنچه گفتیم چیزى است که مفسّران گفتهاند، اما مفسّران اهل حق، و کسانى که پیامبران و خداى تعالى را از قبایح منزّه دانستهاند میگویند: امکان ندارد که خداوند به جنّى اجازه دهد که به شکل پیامبرى مجسّم شود؛ این امر بعید است. همچنین نبوت، به انگشتر وابسته نمیشود و خداوند نبوّت را از پیامبر سلب نمیکند.
3. ابن کثیر
ابن کثیر با اشاره به افسانههایى که گذشت، میگوید: همهی اینها از اسرائیلیات است. وى آنگاه با اشاره به داستان منسوب به ابن عباس اضافه میکند: اسناد این روایت به ابن عباس قوى است، لکن (اگر این روایت واقعاً از ابن عباس باشد) ظاهراً ابن عباس آنرا از اهل کتاب گرفته است، و در میان اهل کتاب کسانى هستند که به نبوّت سلیمان عقیده ندارند (همانطور که در سطور بالا گفتیم، تنها او را یک پادشاه میدانند). بنابراین، ظاهراً آنها این داستان را به دروغ به سلیمان نسبت دادهاند. نشانهی این معنا این است که در این داستان منکرهایى به چشم میخورد که از بدترین آنها، موضوع ارتباط [شیطان] با زنهاست.
بعضى از پژوهشگران معاصر نیز بر این معنا تأکید دارند و معتقدند که گم شدن انگشتر سلیمان و سرگردانى وى و بهدست آمدن انگشتر در شکم ماهى، برگرفته از داستانى است که در «تلمود بابلى» نقل شده است که:
روزی سلیمان از «آسمودایی» (Asmondai) (دیوى که بهوسیله بنیاهو مسخّر سلیمان شد و نزد قصّاصان اسلامى به نام سخر معروف است) پرسید که منشأ قدرت تو چیست؟ آسمودایى گفت زنجیر را از من باز کن و انگشترت را به من بده تا منشأ قدرت خود را به تو نشان دهم. چون سلیمان چنین کرد، دیو یک بال خود را به زمین گذاشت و بال دیگر خود را به آسمان بالا برد و سلیمان را به فاصله چهارصد فرسنگ پرتاب کرد. در آنجا بود که سلیمان گفت انسان از زحمت خود در زیر آفتاب چه نفعى میبرد. سلیمان سرگردان شد و همهجا میگفت: من پادشاه اورشلیم بودهام تا آنکه پیش یکى از افراد سنهدرین (دادگاه و شورای عالی یهودیان در زمان گذشته) رسید، وى که این وضع را دید مشکوک شد و به بنیاهو پیغام داد که آیا سلیمان را ملاقات کرده است؟ وى جواب داد که مدتى است سلیمان او را به حضور نخواسته، به این ترتیب دانستند که آن گدا، سلیمان است و انگشتر او را با اسم اعظم به وى باز دادند و وى به سلطنت رسید. (5)
رد پاى کعب الأحبار یهودى (راوى مشهور اسرائیلیات) و وهب بن منبه یهودی در چند مورد دیگر از این افسانه نیز به چشم میخورد و به نظر میرسد ریشهی این داستان به آنها برمیگردد. (6)
نویسنده: علی حامدین